یه قلب شکسته دارم که از بس خسته شده که دیگه حتی توان تپیدنم نداره

تو عاشق یکی دیگه میشی. وقتی که نگاهش میکنی لبخند همه ی صورتتو پر میکنه. من دلم میشکنه. از بغلم رد میشی. دستای اونو میگیری. من دلم میشکنه. از خواب بیدار میشم که شاید فراموش شه....

تو با یکی دیگه میری بیرون. شوخی میکنی. میخندی. من دلم میشکنه. میخوابم که شاید فراموش شه...

فراموش نمیشه. فراموش نمیشی. نه وقتی خوابم و نه وقتی بیدارم. فراموش که نمیشی، حداقل ازت دور میشم که دلم نشکنه...

در این که با گذشت زمان روابط تغییر میکنند شکی نیست ولی سوال این جاست که ادم ها تغییر میکنند یا احساساتشان؟

کاشکی قلبم هیچ وقت تند نزنه. وقتی که تند میزنه خاطره های بدی رو یادم میاره. یادم میاره که چه قدر منتظر موندم. با هر بار دیدن اسمش رو صفحه ی گوشیم قلبم تند تر زد. با هر بار لرزیدن گوشیم قلبم تند تر زد. با هر بار شنیدن اسمش، دیدنش قلبم یه ذره تند تر زد. حالا هر وقتی که تندتر میزنه همه ی این چیزا میاد تو ذهنم. یاد اون شبایی میوفتم که تا صبح تو تاریکی نشستم و هی فکر کردم و هی فکر کردم و هی فکر کردم ولی اخرش به هیچ نتیجه ای نرسیدم. یاد اون روزایی میوفتم که سر کار یه دفعه گلوم میگرفت و نمیتونستم حرف بزنم. یاد اون اشکایی میوفتم که یواشکی ریختم. یاد همه ی حرف هام میوفتم. من اصلن نفهمیدم چرا انقدر دوستش داشتم؟ یا اصلن نفهمیدم چی شد که دیگه دوستش ندارم؟

یه شاخه گل گرفتم. میخواستم بدمش به تو. هر چی فکر کردم یادم نیومد چه گلی دوست داری. هر چی فکر کردم نفهمیدم که ممکنه از چه گلی خوشت بیاد. من برات یه شاخه گل گرفتم. مهم نیست از چه گلی خوشت میاد یا اصلن مهم نیست که از گل خوشت میاد یا نه. مهم اینه که من برات یه شاخه گل گرفتم. کاری که تو هیچ وقت نکردی. هرباری که گل فروشی رو دیدم یا هربار که یه دسته گل دیدم یاد تمام دفعاتی افتادم که برام هیچ گلی نخریدی. 

دنبالت گشتم. تمام شهر رو دنبالت گشتم. تمام دنیارو دنبالت گشتم. تو تمام کوچه پس کوچه های خیالم دنبالت گشتم. ولی نبودی. 

اخرش من موندم و شاخه گلی که برای تو خریده بودمش. گذاشتمش تو گلدون. از اون روز به بعد هر وقت گل میبینم یاد هیچی نمیوفتم.


پ.ن : دیگه دوستش ندارم.