پرده اول:

خیلی دوست دارم. خیلی دوست دارم. خیلی دوست دارم.

چند وقت گذشته؟ میدونی حتی یه روزم بدون فکر تو نگذشته؟ میدونی چه قدر دل تنگتم؟ میدونی وقتی میبینمت دستامو محکم مشت میکنم و ناخونما میکنم تو کف دستم؟ میدونی وقتی میبینمت پلک چشم میپره؟ میدونی با دیدن هر عکست یه چیزی ته دلم میوفته پایین؟ میدونی هنوز فکر کردن به تو میتونه تو اوج خنده یه بغض سنگین تو گلوم درست کنه؟ میدونی سعی کردم یکی دیگه رو جای تو بذارم؟ میدونی حالم به هم میخورد از همه حرکاتش و حرفاش؟ میدونی هر لحظه داشتم با تو مقایسه اش میکردم؟ میدونی چرا؟ چون دل تنگ ترینتم. چون خیلی دوست دارم. چون دلم واسه بغل کردنت پر میکشه. واسه هر روز صحبت کردن با تو. واسه بیرون رفتنامون. واسه مهربون شدنات. خیلی دوست دارم لعنتی. این همه وقت گذشته حتی برای یه روزم نتونستم بذارمت کنار. بدون تو چی کار کنم واقعا؟


پرده دوم: 

ازت متنفرم. ازت متنفرم. ازت متنفرم.

ازت متنفرم به خاطر همه ی ناراحتی هام. همه ی بغض هام. همه ی اشک هایی که باید میومد و نیومد. واسه همه ی خاطراتی که سعی میکنم ازشون فرار کنم. واسه همه ی بی احترامی هایی که من کردی، حرفای زشتی که زدی. میدونی خیلی ازت بدم میاد؟ میدونی وقتی میبینمت حتی نمیتونم یه لبخند مصنوعی بزنم؟ میدونی همه ی تلاشمو میکنم که نبینمت؟ و بیشتر از همه ازت متنفرم چون رفتی با یکی دیگه بعد از اون همه چرت و پرتی که به من گفتی. 


اشکام الان واسه کدوم پرده است؟ پرده اول یا پرده دوم؟ 


نظرات 1 + ارسال نظر
مازیار دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 00:18

مرز میون عشق و نفرت اندازه یه تار مو ه...

مرز بین عشق و نفرت اصن قابل اندازه گیری نیست که بدونی چقدره. بعدشم الان واسه من مرزی وجود نداره من هر دوی اینا هم زمانم. در عین حال

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.